به گزارش گروه خبری پرتال تجارت و به نقل از تسنیم، اظهارات جدید محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت مبنی بر اینکه کشاورزان درک کنند، واردات برنج ارزانتر است؛ در کنار میل شدید دولت به واردات گرایی محصولات کشاورزی باعث شد تا لازم شود با نگاهی عمیقتر به مساله راهبردی غذا نگریسته شود. درحالیکه ایران یکی از مستعدترین مناطق دنیا برای تولید محصولات کشاورزی است شاهد گسترش سیاست واردات گرایی محصولات کشاورزی و مهاجرات روستاییان به شهرها به دلیل اندک بودن درآمد کشاورزان و سرکوب قیمت تولید داخل با ابزار واردات هستیم. وضعیت کنونی به یک باره ایجاد نشده و به دلیل اعمال نگاهی است که در دهه های متمادی روی داده است. درحالیکه قیمت محصولات صنعتی و مصرفی کشاورزان با سرعت بالا افزایش می یابد، قیمت محصولات آنها با واردات کنترل شده و از کشاورزان ایرانی مردمی همیشه بدهکار ساخته است که علیرغم تلاش یک خانواده در طول سال درآمد ناچیزی کسب می کنند. اما ریشه مشکل کجاست؟ اگر از سیاستهای مخرب رژیم پهلوی صرفنظر کنیم، سیاستهای لیبرالی کابینه کارگزاران که دوره ای طولانی و تقریبا 30 ساله در راس قدرت بوده اند را باید بیگانه با واقعیات ظرفیتهای درونی کشاورزی ایران دانست. اظهارات جدید عیسی کلانتری که از 38 سال تاریخ انقلاب اسلامی 13 سال وزیر کشاورزی در دولتهای پنجم و ششم، هفتم و یک سال از دولت هشتم بوده و 14 سال یعنی از سال 1381 تاکنون نیز رییس تشکل سیاسی خانه کشاورز است، و رکورددار وزارت در وزارت راهبردی کشاورزی ایران است، باعث شد تا لازم شود نگاهی به معمار کشاورزی ایران بعد از جنگ داشته باشیم. درحالیکه رهبر معظم انقلاب در آغاز برنامه های توسعه محور را کشاورزی تعیین کردند، وزیر کشاورزی وقت اعتراف می کند که اصولا اعتقادی به محوریت کشاورزی در اقتصاد ندارد. عیسی کلانتری که مشاور اسحاق جهانگیری معاون اول حسن روحانی در امور کشاورزی در دولت یازدهم نیز هست، همنوا با سایر اعضای کابینه به دنبال واردات است، زیرا معتقد است که تولید محصولات کشاورزی توجیه ندارد. دوران طولانی 27 ساله از حضور در سطح یک کشاورزی ایران نشان می دهد که کلانتری مهمترین برنامه ریز در دولتهای بعد از انقلاب بوده است و وضعیت کنونی را باید بیش از همه نتیجه برنامه های وی دانست. وابستگی کشور در محصولات راهبردی کشاورزی و اظهارات عیسی کلانتری نشان می دهد که وی از دکترین «ما نمی توانیم» پیروی می کند. ظاهراً عیسی کلانتری تعریف روشنی از ظرفیتهای سرزمینی و انسانی سرزمین ایران ندارد و دچار خود کم بینی نسبت به تواناییهای ملی است. وی در مصاحبه شهریور 95 با خبرگزاری جمهوری اسلامی با ادعای اینکه بحران آب را علاجی نیست و 50 میلیون ایرانی باید مهاجرت کنند می گوید: «بسیار وحشتناک. در این حد که شاید چیزی به نام ایران دیگر وجود نداشته باشد. از سویی مگر 50 میلیون مهاجر شوخی است؟! 5 میلیون آواره سوری ترکیه و تمام اروپا را به هم ریخته است. حالا این جمعیت بشود 50 میلیون نفر، دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود.» صراحت کلانتری از این هم بیشتر است و با تقبیح سیاست اصولی نظام خودکفایی در امر راهبردی کشاورزی می گوید: «مسئولین نظام برداشت اشتباهی دارند و آن اینکه حتما باید کشور را با کشاورزی آباد کرد. برای همین فکر می کنند بخش کشاورزی مکلف است، 1 غذای همه مردم ایران را تولید کند2٫ مسائل ژئوپولیتیک را حفظ کند3٫ هیچ گونه تغییری هم در منابع آبی کشور به وجود نیاورد. یعنی جمع نقیضین! در حالی که می توان مناطق مرزی را با توسعه تجارت، خدمات و صنایع توسعه داد و از آب آنها نه در راه کشاورزی، بلکه برای حفظ محیط زیست این مناطق بهره برد.» ریال گران در خدمت سیاست ما نمی توانیم آمد کلانتری نیز مانند سایر اعضای دولت اعتدال بی توجه به تصنعی بالا نگاه داشتن قیمت ریال در برابر سایر ارزها که به لطف درآمدهای نفتی به دست آمده و عصای دست وارد کنندگان حرفه ای شده است از گران بودن تولید داخل می گوید. عیسی کلانتری در مصاحبه با خبرآنلاین رسانه حامی دولت می گوید: «شما اگر با دلار 3450 تومانی، قیمتهای جهانی را تبدیل به ریال کنید، میبینید که قیمت تمام شده در ایران از 90 درصد کشورهای جهان بالاتر است؛ زیرا تولید ناخالص داخلی کشور ما از سرانه متوسط جهان کمتر است. یعنی به یک نوعی ما سوء تغذیه را بر مردم تحمیل کردیم؛ نه به علت عدم وجود موادغذایی، به علت فقر. این در حالی است که هماکنون دنیا از سیاستهای احساسی و سیاسی عبور کرده و به سیاستهای علمی رسیده است و به پتانسیلهای تولید توجه میکند.» وی نمی گوید که کدام کشور دنیا به طور تصنعی و با شعار فریبنده «ارزش پول ملی» خود را به بیماری هلندی مبتلا کرده و تولید محصولاتش را گران کرده و بدتر از آن تقصیر را متوجه کشاورزان می کند که بدون ادعا در تمام سال به تلاش مشغولند. ضمن اینکه به این هم نمی پردازد که اگر مشکل بهره وری وجود داشته باشد که دارد، مگر وزارت کشاورزی وظیفه ای غیر از آموزش کشاورزان و افزایش بهره وری با دادن تجهیزات و غیره دارد؟ ضدیت با خودکفایی در کلام کلانتری پوشیده نیست و وی ابایی از کوبیدن بر طبل ما نمی توانیم ندارد. چنانکه به صراحت در مصاحبه با خبرآنلاین می گوید: «ما پتانسیل تولید برای خودکفایی در کشور را نداریم؛ نهتنها پتانسیل تولید را نداریم، بلکه سال به سال هم پتانسیلهای تولید کمتر میشود، زیرا آبها کمتر و شورتر میشوند... خودکفایی خواب و خیال است... 15 سال دیگر کشور، کشور ارواح خواهد بود.» معلوم نیست که اگر قرار باشد فقط وارد کرد و کاری قرار نیست انجام بشود چه نیازی به وزارت کشاورزی است تا ایشان 13 سال در آنجا جلوس نماید. کلانتری با اشاره به مساله کشت دیم اعتراف می کند که روشهای دیگری نیز برای کشت وجود دارد و همواره نیازمند کشت آبی نیستیم و می گوید: «چین که 29 درصد از آبهای تجدیدپذیر استفاده میکند، تقریبا بالای 95 درصد از نظر موادغذایی خودکفاست. با توجه به اینکه ما در یک منطقه خشک و نیمهخشک قرار داریم و بارندگی به طور متوسط 250 میلیمتر است، بنابراین برای تولیدات کشاورزی باید آب آبیاری مصرف کنیم. در دنیا 40 درصد تولیدات از کشاورزی آبی است و 60 درصد تولیدات از کشاورزی به شیوه دیم است. اما در کشور ما 92 درصد تولیدات کشاورزی از طریق آب و 8 درصد از تولیدات کشاورزی به شیوه دیم است. تفاوت ما با دنیا این است. در برزیل نیشکر را با شیوه دیم تولید میکنند. ما برای نیشکر حداقل بین 25 تا 30 هزار مترمکعب در هکتار آب شیرین مصرف میکنیم.» توجه به نقشه ایران نشان می دهد که در شمال شرق، شمال، شمال غرب، غرب، جنوب غرب و نوار زاگراس که به مرکز ایران نیز کشیده می شود امکان کشت دیم وجود دارد مردم با کشت دیم قرنها زراعت می کرده اند؛ و چنانچه جهانگیری می گوید، در همه جا نیازمند کشت آبی و زدن چاههای عمیق نیستیم. نقشه زیر به خوبی وسعت مناطق مستعد برای کشت دیم که بارندگی بالای 350 میلیمتر دارند را نشان می دهد. یک مثال نقض ساده درحالیکه میانگین برداشت گندم دیم در کشور تنها 1 تن در هر هکتار است، در سال 1389 در اراک از هر هکتار کشت دیم 5 تن گندم برداشت شد. آمارها نشان می دهد که 6 میلیون هکتار از اراضی کشور زیر کشت گندم است که اگر کشت آبی به طور کامل رها شده و تنها از هر هکتار سطح زیر کشت نه 5 تن؛ بلکه 2 و نیم تن محصول به دست آید؛ سالانه 15 میلیون تن گندم تولید شده و نیاز به واردات به طور کامل برطرف می شود. نیاز به گفتن نیست که اگر 3 تن در هر هکتار دیم به دست آید این رقم به 18 میلیون تن افزایش می یابد. ضمن اینکه حجم زیادی از آب مورد نیاز برای کشت آبی هم آزاد شده و باعث جلوگیری از تبدیل قسمتی از کشور به سرزمین ارواح مورد علاقه وزیر اسبق کشاورزی می شود. این مثال ساده قابل تعمیم به بسیاری از حوزه های کشاورزی است و مسائلی مانند گیاهان قابل کشت با آب شور(شوردوستها)، کوهپایه های قابل باغداری که به دلیل سیاستهای غلط از آباد شدن به وسیله کشاورزان منع شده و به طور بایر در اختیار دولت قرار دارد، آبخیزداری و ... وجود دارد که هر یک مقوله جداگانهای است و نیاز به بررسی مفصل دارد. سیاست "ما نمی توانیم" در نگاه طولانی یکی از وزیرترین شخص تاریخ انقلاب که مدعی است متخصص است و فقط در وزارت کشاورزی کار کرده محدود به زراعت و باغداری نیست و وی معتقد است که در «دامداری هم نمی توانیم». نمی توانیم و نمی شود شاکله و کلیدواژه صحبتها، سیاستها و فعالیتهای عیسی کلانتری است که هر مخالفی که مخالف سیاست ما نمی توانیم باشد را با چوب بی سواد، ناآگاه، پوپولیست و غیره می راند. تحقیقات دانشگاهی در سال 1382 نشان می دهد که در ایالات متحده که مدعی سیاست لیبرالی در اقتصاد است 50 درصد به کشاورزان یارانه داده می شود، که این رقم در ایران دوره اصلاحات تنها به 0.5 درصد می رسید. البته فکر نکنیم که واقعا به کشاورز همین 0.5 درصد هم یارانه داده می شد، اگر نرخ تورم را در کالاهای خریداری شده به وسیله کشاورزان و محصولاتی که تولید می کنند تنزیل کنیم، می بینیم که دست وارداتچیهای حرفه ای در جیب کشاورزان است. بنابراین خبری از یارانه واقعی حتی به میزان 0.5 درصد هم نیست.