توانمندسازی اقتصادی، قطعه‌ی گمشده‌ی پازل فقرزدایی ایران

توانمندسازی اقتصادی، قطعه‌ی گمشده‌ی پازل فقرزدایی ایران
محرومیت‌زدایی، توانمندسازی اقتصادی و اشتغال‌زایی هدف بنیاد برکت
به گزارش پرتال تجارت و به نقل از شبکه اطلاع رسانی اتحادیه طلا تهران , مصطفی مسجدی آرانی؛ «آه ندارد که با ناله سودا کند». این شاید بهترین ضرب‌المثل فارسی باشد برای توصیف فقر. حکایتی از این‌که نه تنها جیب خالی است بلکه بدن توان شکایتی از این وضعیت را هم ندارد. اقتصاددانان البته تعریف متفاوتی از فقر دارند. آن‌ها در تعریفی ساده معتقدند که فقر، به معنای ناتوانی انسان از تأمین حداقل استانداردهای زندگی است. البته بر سر این‌که این استانداردها چیست اختلافاتی وجود دارد، اما دست‌کم باید گفت که «خوراک»، «پوشاک» و «مسکن» حتماً در این حداقل‌ها می‌گنجند. 
 
برخی معتقدند که تاریخ فقر را باید تا ابتدای زندگی بشر عقب برد. گزاره‌های دینی که تقریباً در همه‌ی ادیان، مؤمنین را به کمک به فقرا تشویق می‌کرده نیز مهر تأییدی بر این مدعاست. با این حال، توجه علمی به این موضوع یک محصول مدرن است.
 
این توجه البته فقط در سطح نظری باقی نمانده و در سطح عملی هم شاهد تلاش‌های ملی و بین‌المللی برای از بین بردن فقر بوده‌ایم. بالاترین نمونه‌ی این تلاش‌ها در «اهداف توسعه‌ی هزاره‌ی سازمان ملل متحد» دیده می‌شود. جایی که سران حدود دویست کشور جهان در اجلاسی در مقر سازمان ملل متحد جمع شدند و تعهد کردند برای عملی کردن 8 هدف تا سال 2015 بجنگند.
 
نخستین این موارد از بین بردن فقر شدید و گرسنگی بود و طبق آن قرار بود افراد گرسنه‌ی جهان و نیز کسانی که کم‌تر از یک دلار در روز درآمد دارند به نصف کاهش پیدا کند و در ضمن برای اشتغال کامل در جوامع، کارهایی انجام شود. این هدف البته حدود 5 سال بعد از آن گردهمایی به دست آمد اما هنوز هم یک میلیارد نفر در جهان هستند که با درآمد کم‌تر از یک دلار و 25 سنت در روز (کمی بیش از 4 هزار تومان) زندگی می‌کنند و از این نظر در فقر شدید هستند. یک میلیارد نفری که 80 درصدشان در آفریقا و جنوب شرقی آسیا زندگی می‌کنند.
 
اما مهم‌ترین پرسشی که بعد از تعیین یک هدف برای سیاست‌گذاران به وجود می‌آید، این است که آن هدف «چگونه» باید به‌دست آید؟ پاسخ این پرسش، در واقع راهبرد ما برای فقرزدایی خواهد بود.  
 
راهبردهای فقرزدایی در جهان 
بانک جهانی در گزارشی مجمل که پیرامون دستیابی به هدف اول توسعه‌ی هزاره در خصوص فقر منتشر کرده به 7 راه‌حل برای کاهش فقر و گرسنگی در جهان اشاره می‌کند: سرمایه‌گذاری در بخش کشاورزی، اشتغال‌زایی، گسترده کردن چتر تأمین اجتماعی، گسترده کردن برنامه‌های رفع سوءتغذیه‌ی کودکان زیر 2 سال، آموزش، ارتقای عدالت جنسیتی و مراقبت از وضعیت کشورهایی که درگیر بحران‌های طبیعی یا غیرطبیعی هستند. 
 
تجربه‌های عملی؛ از ویتنام تا نامیبیا 
همین بانک در گزارشی به بررسی تجریه‌ی ویتنام می‌پردازد. کشوری که در سال 1990 فقیرترین کشور جهان بود چرا که 60 درصد از کل جمعیت این کشور زیر خط فقر زندگی می‌کردند، اما حالا وضع‌شان به‌طور چشم‌گیری بهبود یافته است. براساس گزارش بانک جهانی، یکی از پایه‌های این رشد چشم‌گیر، دسترسی مردم به آموزش بوده است.
 
حالا دیگر مردم عادی این کشور هم می‌دانند که دانش بیش‌تر، به معنای درآمد بیش‌تر است. ویتنام در این چهارچوب موفق شده میزان مشارکت فقرای خود در آموزش ابتدایی را تا 90 درصد و میزان مشارکت در آموزش دبیرستان را تا 70 درصد بالا ببرد. اقتصاددانان معتقدند، رشد سوادآموزی در این کشور باعث شده مردم وارد محیط‌‌های کاری متفاوتی از کشاورزی شوند و با شرکت در فعالیت‌های اقتصادی بخش صنعت و خدمات بتوانند خود را از ورطه‌ی فقر بیرون بکشند.  
 
گزارش‌های دیگری وجود دارد که تجربه‌ی فقرزدایی در کشورهای آفریقایی تانزانیا و اوگاندا را مورد بررسی قرار می‌دهد. در این کشورها، سیاست فقرزدایی بر مبنای حمل‌ونقل شکل گرفته است و طی بررسی‌ها مشخص شده که اگر به هر خانواده، یک دوچرخه داده شود، می‌توان امید داشت که درآمد آن خانواده تا 35 درصد افزایش پیدا کند.  
 
تجربه‌ی دیگری در اتیوپی وجود دارد که مبتنی بر کار در عرصه‌ی کشاورزی است. طبق این تجربه که به‌طور اخص درباره‌ی محصول نخود اتفاق افتاده است، ارتقای کیفیت و افزایش بهره‌وری کشاورزی توانسته به کاهش فقر در میان روستاییانی که «نخود» می‌کارند کمک کند. از طرف دیگر، در این تجربه از طریق افزایش ارزش غذایی نخود، وضعیت تغذیه‌ای افرادی که از این ماده‌ی خوراکی تغذیه می‌کنند، بهبود یافته و از یک جنبه‌ی دیگر کاهش فقر اتفاق افتاده است. آمارهای تخمینی می‌گوید این سیاست‌گذاری می‌تواند ظرف 30 سال، نزدیک به 110 میلیون دلار نصیب چنین جوامعی کند.  
 
در هند هم تجربه‌ای وجود دارد که از آن به عنوان بزرگ‌ترین تجربه‌ی فقرزدایی بشر یاد می‌شود. در این کشور، زنان در جوامع محلی با تشکیل گروه‌هایی برای راه‌اندازی یک کسب‌وکار اعلام آمادگی می‌کنند و بانک‌ها هم برای این گروه از زنان – و نه هر یک از افراد آن‌ها- اقدام به تأمین مالی می‌کنند. این کار در نهایت سرمایه‌های خرد و البته توانمندی‌های خرد را جمع می‌کند تا در نهایت تبدیل به یک کسب‌وکار نسبتاً بزرگ، بادوام و البته سودده شود.  
 
با این حال هستند جوامعی که به ساده‌ترین راه یعنی کمک‌های نقدی به فقرا هم روی می‌آورند. هر چند که این تجربه هم به نوبه‌ی خود موفق بوده و به‌طور مثال در نامیبیا که ماهیانه فقط 13 دلار به خانواده‌ها پرداخت شده؛ میزان مشارکت دانش‌آموزان در مقطع ابتدایی مرز 90 درصد را رد کرده و سوءتغذیه‌ی کودکان از 42 درصد به 10 درصد کاهش پیدا کرده، اما به نظر می‌رسد که خروج دایمی از فقر، راه‌های دیگری دارد. راه‌هایی که در آن به جای ماهی دادن، ماهیگیری را به فرد یاد بدهیم.  
 
فقرزدایی در ایران 
کشور ما نیز تافته‌ی جدابافته‌ای از جامعه‌ی جهانی نیست و از دیرباز تاکنون با مشکل فقر روبه‌رو بوده و از همان زمان تاکنون، مردم چه از طریق نهادهای سنتی مثل نهادهای دینی قرض‌الحسنه و چه از طریق نهادهای مدرن به سمت فقرزدایی حرکت کرده‎‌اند.  
 
مقاله‌ی «آسیب‌شناسی برنامه‌های فقرزدایی در ایران» به قلم سیدمحمدمهدی آرایی که در شماره‌ی 18 نشریه‌ی رفاه اجتماعی منتشر شده به این نکته اشاره می‌کند که مطالعات فقر در ایران از دهه‌ی 20 شمسی و توسط دولت آغاز می‌شود. با این حال به نوشته‌ی این مقاله تا پیش از انقلاب اسلامی عملاً برنامه‌ی مستقیمی برای فقرزدایی را شاهد نیستیم و صرفاً دولت  سیاست‌هایی هم‌چون اصلاحات ارضی و صنعتی‌سازی را به شکل نامتوازن دنبال می‌کرد.
 
اما انقلاب اسلامی که در واقع انقلاب محرومان و مستضعفان بود، از همان ابتدا برنامه‌های فقرزدایی را در اولویت قرار داد و علاوه بر این‌که در سه اصل قانون اساسی از لزوم چنین اقداماتی سخن گفته شده؛ به سمت نهادسازی‌هایی رفت تا بتواند با فقر مبارزه کند. اما تقریباً همه‌ی این نهادها تا سال‌ها به سمت تأمین مستقیم نیازهای اقشار آسیب‌پذیر مثل مسکن یا خوراک رفتند و کم‌تر به توانمندسازی اقتصادی آن‌ها توجه شد تا در نهایت آن‌ها بتوانند روی پای خود بایستند.
 
نمونه‌ی بارز این مسئله را می‌توان در نظام مستمری‌بگیری دید که هم‌چنان توسط برخی نهادها برقرار است. از آن سو وقتی مسئولین اقتصادی بعد از شرایط ویژه‌ی ابتدای انقلاب و نیز جنگ تحمیلی توانستند بیش‌تر به وضعیت اقتصادی جامعه توجه کنند، در قالب برنامه‌های پنج ساله‌ی توسعه به سمت زمینه‌سازی‌های لازم برای رفع فقر به خصوص در مناطق جغرافیایی بروند. در این میان به‌طور مشخص در برنامه‌ی چهارم توسعه بود که سیاست‌گذاری‌ها به سمت توانمندسازی اقتصادی نیازمندان سوق پیدا کرد.   
 
توانمندسازی اقتصادی، راهبردی جدید و کارآمد 
20 آذرماه 1386 بود که بنیادی تحت عنوان «برکت» به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره) تأسیس شد. بنای تأسیس بنیاد برکت، دستور مقام معظم رهبری «مدظله‌العالی» خطاب به رییس ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره)، دکتر مخبر، بود که فرمودند: «در ذهنم حل مشکلات محرومین بوده است. مثلاً مشکلات هزار روستا را کاملاً حل کنید. چه‌قدر خوب است هزار نقطه آباد شود یا هزار مدرسه در کشور ساخته شود، این دستگاه را برای این کار آماده کنید». در این چهارچوب، بنیاد برکت راه توانمندسازی اقتصادی را در سیاست فقرزدایی خود برای حل مشکلات محرومان و آبادی مناطق روستایی طبق فرمایش رهبر انقلاب پیش گرفت.  
 
طبق آیین‌نامه‌ای که به این منظور توسط دبیرخانه‌ی کمیته‌ی تحقیق و توسعه‌ی بنیاد برکت وابسته به ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره) در شهریور سال 1394 تهیه شده؛ فقرزدایی از دو منظر غلبه بر «فقر قابلیتی (میزان برخورداری از قابلیت فردی شامل تجربه، مهارت، دانش و قابلیت محیطی یا فرصت‌های انتخاب و مشارکت در عرصه‌های مختلف) و فقر درآمدی مطلق (میزان برخورداری یک فرد یا خانوار از حداقل نیازهای اساسی زندگی) در افراد محروم» تعریف شده و هدف آن این است که «درآمد تمامی اقشار اجتماعی افزایش متناسبی یابد و امکان انتخاب و مشارکت در فرصت‌های اقتصادی و توزیع امکانات و منابع عادلانه برای آن‌ها فراهم شود.»
 
بر مبنای این آیین‌نامه، این کار در هشت مرحله انجام می‌گیرد. ابتدا محل مناسب برای اجرای پروژه‌ی فقرزدایی «مکان‌گزینی» می‌شود. سپس با «انتخاب مشاور و برگزاری جلسات توجیهی»، «مطالعات تشخیص وضعیت و شناسایی ظرفیت‌‌های توسعه در محل منطقه‌ی هدف» انجام، و برمبنای آن «تدوین و اجرای برنامه‌ی اقدام» در دستور کار قرار می‌گیرد. بعد از طی مراحل «تعیین سازوکار اجرایی نهاد مجری و نحوه‌ی‌ تأمین مالی» و «آموزش»، پروژه شروع به فعالیت اقتصادی می‌کند و پس از طی یک مرحله «تدوین و اجرای نظام پایش و ارزشیابی و مستندسازی»، بنیاد برکت از فرآیند اجرا و پروژه خارج می‌شود تا فرد به تنهایی و به شکل مستقل بتواند نسبت به فعالیت اقتصادی اقدام کند. این فرآیند تحت عنوان «فقرزدایی و توان‌افزایی برکت از طریق مشارکت جوامع محلی» یا طرح «آفتاب» نام‌گذاری شده است.
 
عملکرد بنیاد برکت طی نه سال‌ فعالیت نشان می‌دهد که مهم‌ترین دغدغه‌ی این بنیاد، رفع ریشه‌ای محرومیت در اقصی نقاط ایران اسلامی است و برای رسیدن به این هدف والا، توانمندسازی اقتصادی و کارآفرینی همواره نخستین اولویت بنیاد برکت بوده است؛ امری که جز با رعایت سیاست‌ها و اولویت‌های اقتصاد مقاومتی انجام‌پذیر نخواهد بود. سیاست راهبردی مهم بنیاد برکت در اجرای پروژه‌های اقتصادی در مناطق محروم کشور، همواره پرهیز از تصدی‌گری، اجرا و استفاده‌ی کامل از توان سازمان‌های غیردولتی، عام‌المنفعه، اشخاص حقیقی و حقوقی کارآفرین، و سپردن مسئولیت و مدیریت طرح‌ها به کارآفرینان بومی بوده است. در واقع مشارکت بنیاد برکت صرفاً به‌منظور توانمند‌سازی اقتصادی و استقلال سرمایه‌های خرد خصوصی در مناطق محروم انجام می‌پذیرد.
 
الگوی فعالیت در این‌گونه طرح‌ها، مشارکت حداکثر 49 درصدی بنیاد برکت و حداقل 51 درصدی کارآفرین بومی است. این‌گونه مشارکت در اجرای طرح‌های کوچک و متوسط، با استفاده از مدل‌های مالیه‌ی خرد انجام می‌شود. این، یعنی کارآفرینان با داشتن طرحی در مناطق محروم می‌توانند شریکی قدرتمند داشته باشند که آن‌ها را در کارآفرینی‌شان یاری کند. از مزیت‌های فراوان این‌ شیوه‌ی مشارکت بنیاد برکت، می‌توان به ایجاد فرصت‌های شغلی محلی و در نهایت جلوگیری از مهاجرت نیروهای بومی از مناطق محروم و کم‌تر توسعه‌یافته اشاره کرد.
 
مشارکت بنیاد برکت با این شیوه‌ی غیرتصدی‌گرایانه و غیرماندگار، فرصت بی‌مانندی در اختیار کارآفرینان و سرمایه‌گذاران محلی قرار می‌دهد و را‌ه‌اندازی این‌گونه بنگاه‌های اقتصادی در قالب اصول اقتصاد و مالیه‌ی اسلامی (مشارکت‌های حقوقی و مدنی)، منجر به هرچه مردمی‌تر شدن اقتصاد می‌شود.
 
در سال‌های گذشته بسیاری از واحدهای تولیدی به دلیل جهش نرخ ارز، کمبود سرمایه در گردش و تعمیق رکود دچار مشکل تولید و حتی تعطیلی کامل شده‌اند و طبیعی است که با توجه به این شرایط، سرمایه‌گذاران بخش خصوصی رغبت چندانی به حضور در مناطق محروم نداشته باشند. با توجه به این کمبود بزرگ در مناطق محروم، کمک‌های بنیاد برکت به سرمایه‌گذارانی که در این مناطق دچار مشکلات ناشی از تکانه‌های اقتصادی هستند، برای این کارآفرینان بسیار ارزشمند و مثمرثمر خواهد بود. هدف نهایی بنیاد برکت از مشارکت با واحدهای تولیدی و انجام سرمایه‌گذاری در پروژه‌ها، تولید و ایجاد اشتغال است که موجب حفظ نیروی کار بومی، تثبیت جمعیت و جلوگیری از مهاجرت می‌شود و توانایی‌های اقتصادی را از بالقوه به بالفعل تبدیل می‌کند.
 
بنابر گفته‌ی مقام معظم رهبری: «کارآفرینی یک عبادت محسوب می‌شود و از اهمیت خاصی در توسعه‌ی اقتصادی برخوردار است». از همین روی، بنیاد برکت از بدو تأسیس تاکنون توجه ویژه‌ای به این امر داشته و آن را هدفی والا برای خود تلقی کرده است.   
 
بنیاد برکت به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره)، از آغاز فعالیت خود تاکنون و در قالب پروژه‌های محرومیت‌زدایی موفق شده برای بیش از 180 هزار نفر در مناطق کم‌تر توسعه‌یافته‌ی کشور ایجاد شغل کند. برای چنین کاری تاکنون بالغ بر 54 هزار و 860 میلیارد ریال سرمایه‌گذاری شده است. ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره) از طریق بنیاد برکت تاکنون در اجرای 300 طرح توانمندسازی اقتصادی در حوزه‌های مختلف در مناطق محروم کشور مشارکت داشته و تاکنون از 150 مورد از این طرح‌ها خارج شده تا سرمایه‌ی‌ خود را در اجرای دیگر طرح‌ها به‌کار گیرد. خط‌مشی این نهاد این است که پس از بهره‌برداری از طرح، ظرف مدت 3 تا 5 سال اقدام به فروش تدریجی سهام خود به سهام‌داران و کارآفرینان شریک براساس توافق حاصله به‌شکل نقدی یا اقساطی می‌کند.
۸ خرداد ۱۳۹۶ ۲۰:۴۶
شبکه اطلاع رسانی اتحادیه طلا تهران |
تعداد بازدید : ۱۴۸
کد خبر : ۱۹,۲۹۵

نظرات بینندگان

برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.